دهان جريده از فرياد

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

ساعت ٦ بود منتظر ماشين بودم.خسته بودم سوار ماشين شدم. روي صندلي جلو بادكنك بود از همينايي كه نزديك ولنتاين سر چهارراه ها ميفروشن. نگاهي به راننده كردم. چهل وخورده اي ساله بود.يك كم كه گذشت گفت خانم به نظرتون اين رنگ بادكنك خوبه يا عوضش كنم؟ گفتم قشنگه.گفت براي دخترم خريدم كه يه وقت احساس نكنه كسي به فكرش نيست وقتي همه اين روزا كادو ميگيرن .يه بسته شكلات همخريده بود. من داشتم فكر ميكردم كه چه پدر مهربوني. دهان جريده از فرياد...
ما را در سایت دهان جريده از فرياد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : halehm بازدید : 77 تاريخ : شنبه 10 دی 1401 ساعت: 13:39

اين روزا چقدر ياد قديم ها ميوفتم سهيل نفيسى گوش ميدادم از پيچ شمرون تا انقلاب پياده ميرفتم كافه هاى اون دورور كافه گيو( قبلش با خودم ميگفتم خدا كنه جا باشه) كافه آوانسن(درخت هاى بارون زده بلوار كشاورز) ورتا كيك استوديو ( دوستم از ايران رفت) سينما هاى داغون انقلاب بين راه مى رفتم ابرى ناخنامو درست كنه از داروخانه رامين لوازم آرايش مى گرفتم پيچ شمرون تاكسى پاسداران رو سوار مى شدم مى رسيدم خونه اصلا خسته نبودم چقدر دلتنگ اون روزهام دهان جريده از فرياد...
ما را در سایت دهان جريده از فرياد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : halehm بازدید : 47 تاريخ : شنبه 10 دی 1401 ساعت: 13:39